و اما در مورد سرعت حرکت خودِ خورشید در داخل کهکشان راه شیری و سرعت کهکشانهای دیگر

ساخت وبلاگ

 
چه موقع این واقعه به وقوع می پیوندد ؟
قرآن در سورة واقعه به شما پاسخ ميدهد  :
إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ ﴿1﴾     وقتي كه آن واقعه به وقوع پيوندد ،
لَيْسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ ﴿2﴾    واقعه اي كه در تحقق آن هيچ دروغ و ترديدي نيست .
خَافِضَةٌ رَّافِعَةٌ ﴿3﴾    اين واقعه ، پست كنندة (فاسدانِ جسور ) و بالابرندة ( نيكان و شايستگان ) است .
إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا ﴿4﴾    وآن وقتي است كه زمين با تكان [سختى] لرزانده شود .
وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا ﴿5﴾  ( و در اثر اين لرزش و زلزله شدید ) كوه ها از زمين بيرون كشيده وريزه ريزه مي شوند .
فَكَانَتْ هَبَاء مُّنبَثًّا ﴿6﴾    و ( كوه ها ) مانند غبارى پراكنده مي گردند .
و در سورة زلزال فرموده است :
إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ﴿1﴾      آنگاه كه زمين به لرزش [شديد] خود لرزانيده شود
وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا ﴿2﴾       و زمين بارهاى سنگين خود را برون افكند
وَقَالَ الْإِنسَانُ مَا لَهَا ﴿3﴾  و انسان (از عالَم ديگري سر در آورده و متحير)  مي گويد [زمين] را چه شده است
يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ﴿4﴾     آن روز است كه [زمين] خبرهاى خود را باز مي گويد .
بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا ﴿5﴾        به خاطر این كه پروردگارت بدان وحى كرده است ( که ای زمین : بگو ) .
يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ ﴿6﴾
در آن روز مردم [به حال] پراكنده برآيند تا [نتيجۀ] كارهايشان به آنان نشان داده شود .
فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ ﴿7﴾     پس هر كه هموزن ذره‏اى نيكى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد .
وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ ﴿8﴾      و هر كه هموزن ذره‏اى بدى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد .
 
عزیزم :
شما يك قطره آب بوديد كه به حكمت خداوند و هنر او ، تبديل به يك انساني شديد كه حالا ، پيام ها و پيامبرانِ او را با پيروي از غفلت و کبر و غرور ، به تمسخر گرفته ايد .
خداوند در قرآن ، در مورد اين گونه جهت گيري بندگان خدا فرموده است :
يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون ﴿سورة ياسين آية 30﴾
دريغا بر اين بندگان ، هيچ فرستاده‏اى بر آنان نيامد مگر آنكه او را به تمسخر گرفتند .
يا فرموده است :
وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا ﴿ سوره احزاب أيه 12﴾
و آن هنگامى بود كه منافقان و كسانى كه در دلهايشان بيمارى است مى‏گفتند خدا و فرستاده‏اش جز فريب به ما وعده‏اى ندادند .
و خداوند در پاسخ این منافقین و بیمار دلان ، به پیامبر خود فرموده است :
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ﴿ سوره سجده أيه 25﴾
در حقيقت پروردگار تو ، خود روز قيامت در آنچه با يكديگر در باره آن اختلاف مى‏كردند ميانشان داورى خواهد كرد .
 
دعا مي كنم كه خداوند شما و همۀ جوانان ما را که گرفتار این گونه غفلت شده اند هدایت فرماید ، زیرا به نظر می رسد که :  شما معتقديد كه همة دانشمندان اسلامي همگي احمق و فقط شما آدم فهميده اي هستيد .
كاش دنيا شما را به موقع مي شناخت و ديگر دنبال ابوعلي سينا و فارابي و جابربن حيان و زكرياي رازي و سعدي و حافظ و شيخ بهايي و ملا صدرا و ...... نمي رفت
 
شما در نامة خود نوشته بوديد كه :
 
چرا این دانشمندان علوم اسلامی نمی آیند با یک استاد دانشگاه مناظره کنند ؟
عزيزم ، اصلاً اين طور نيست ، بلكه بعضي ازكساني كه اين حرف را مي زنند ، وقتي به مناظره دعوت مي شوند و در جلسه حضور مي يابند ، وقتي در برابر منطق و استدلال محكم دانشمندان مسلمان كم مي آورند در اثر جهالت و غرور و عدم داشتن گوش شنوا ، زير بار پذيرش حق نمي روند و فرا فكني كرده موضوع را عوض مي كنند و بالاخره فرار را بر قرار ترجيح مي دهند ودر عین حال ،  باز هم داد ميزنند كه
چرا این دانشمندان علوم اسلامی نمی آیند با یک استاد دانشگاه مناظره کنند ؟
 
زیرا كه به آنان سفارش شده است كه وقتي در جلسۀ مناظره شركت مي كنيد اگر اين طور گفتند بپذيريد و اگر خلاف آن را شنيديد روي بگردانيد .و قرآن ، در اين باره ، در سورۀ مائده ، راجع به شبهه افگني هاي منافقين و فتنه انگيزي دشمنانه يهوديان فرموده است :
يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لاَ يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هِادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُواْ وَمَن يُرِدِ اللّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللّهِ شَيْئًا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿41﴾
اى پيامبر ، كسانى كه در كفر شتاب مى‏ورزند تو را غمگين نسازند [چه آنكه آنان دو گروهند ، يكي گروه منافقان] كه با زبان خود مي گويند ايمان آورديم و حال آنكه دلهايشان ايمان نياورده [و ديگر گروه] يهوديان ، [آنان] كه [به اين علت به سخنان تو] گوش مى‏سپارند [تا بهانه‏اى] براى تكذيب [تو بيابند] و براى گروهى ديگر كه [خود] نزد تو نيامده‏اند ، خبرچينى [=جاسوسى] كنند . [ ماموريت آنان اين است كه كلمات را از جاهاى خود دگرگون ‏كنند [و حقايق را طور ديگري جلوه دهند و به پيروان خود] مى‏گويند اگر اين [حكم] به شما داده شد آن را بپذيريد و اگر آن به شما داده نشد روي بگردانيد ، [علت اين است كه] هر كه را خدا بخواهد ( در اثر اعمالي كه از او سر مي زند ) به كج فهمي [ و در نتيجه ] به فتنه انگيزي دچار ميكند و [بنا بر اين ، اين گونه افراد ، هدايت پذير نيستند و در نتيجه ] هرگز در برابر خدا براى آنان از دست تو چيزى بر نمى‏آيد . اينانند كه خدا نخواسته دلهايشان را پاك گرداند و در دنيا براى آنان رسوايى و در آخرت عذابى بزرگ خواهد بود .
 
اين داستان ، از اول بعثت پيامبر عظيم الشان اسلام به همين گونه بوده كما اين كه وقتي پيامبر اسلام ديد كه اين افراد از قبول حق روي بر مي گردانند ، آنان را به  مباهله دعوت كرد ، يعني به دستور قرآن به آنان فرمود :
بياييد در حق هم نفرين كنيم كه هر گروهي كه باطل بود از بين برود و آنان چون مي دانستند كه پيامبر اسلام بر حق است و اگر در حق يكديگر نفرين كنند حتما خودشان نابود خواهند شد ، از پذيرفتن اين دعوت هم خود داري كردند و تقاضا كردند كه پيامبر اسلام به اعتقادات آنان كاري نداشته باشد و آنان با پرداخت جزيه ( پرداخت ماليات براي تامين امنيت در ميان مسلمين ) زندگي كنند و پيامبر نيز تقاضاي آنا را پذيرفت .( تا شاید در اثر هم زیستی مسالمت آمیز در میان مسلمانان ، کم کم اصلاح شوند و دست از غرور و لجاجت بردارند ) .
والسلام علي من اتبع الهدي .
 
 
پاسخ او :
او ، پس از دريافتِ جوابية من ، در پاسخ ، مجدداً نامه ای را به شرح زیر برایم فرستاد :
 
با سلام مجدد ، نوشته بودید که :
" شما معتقديد كه همة دانشمندان اسلامي همگي احمق و فقط شما آدم فهميده اي هستيد . كاش دنيا شما را به موقع مي شناخت و ديگر دنبال ابوعلي سينا و فارابي و جابربن حيان و زكرياي رازي و سعدي و حافظ و شيخ بهايي و ...... نميرفت "
منظور من از دانشمندان اسلامی دانشمندانی که در علوم بصری دانشمند بودند نیست . من هرگز آنها را احمق فرض نکرده ام .
 ابوعلی سینا و جابر ابن حیان و غیره بزرگانی در علوم هستند که نزدیک به هزار سال پیش می زیسته اند و کتب ایشان تا همین چند سال پیش در خیلی از دانشگاه های دنیا در رشته طب و نجوم تدریس می شد . خدماتی که آنها به بشریت کردند در زمینه های پزشکی و مهندسی جان ملیون ها انسان را در طول تاریخ نجات داده و منجر به ایجاد زیر ساخت های بسیاری از تکنولوژی های امروز است.
 ولی ، یک موقع فکر نکنید چون آنها در دوره شکست ایران در مقابل اعراب می زیسته اند علم خود را از اسلام و یا از قرآن به دست آورده اند. اصلا اینطور نیست.
که اگر بود همین امروز باید سالی ده ها ابوعلی سینا از شهر قم می ریخت بیرون.
آنها علم خود را با سخت کوشی در جهت پرورش و شکوفائی استعداد بی نظیرشان در مکتب اساتید آن روز و مطالعه و تحقیق فراوان و بعضا ( ابوعلی سینا ) راه یابی که کتابخانه های حکومتی بدست آوردند .
منظور من از دانشمندان اسلامی ، کسانی بود که در علوم به اصطلاح معنوی خود را دانشمند می پندارند و این قبیل افراد خود را در علوم دینی والا می بینند و به یکدیگر الغابی مثل حجت الاسلام و آیت الله و غیره و غیره می دهند.
شما نوشته بودید که :
" انسان وقتي با اين ابزار تكامل ،كه با يك ذره پيه به نام چشم مي بيند و با ضربانِ مشتي گوشت به نام قلب در طول عمر خود با سلامتي زندگي مي كند و ساير ابزار ها :
از رويِ تماشايِ پرواز پشه و مگس و زنبور و تعمق در چگونگيِ اسرارِ آن ، بتواند به راز كشف ساخت هلكوپتر و هواپيما دست يابد و در جهان پيرامون خود به اسراري واقف شود كه تحير او را بر انگيزد و درك كند كه اين كشتي را ناخدايي  توانا و عالم و آگاه است ".
عزیزم. هیچ آدم عاقلی منکر وجود آفریننده نیست. پر واضح است که هستی و همه موجودات درون آن می بایست توسط خالقی با علمی بی کران بوجود آمده باشد. در این مورد یعنی وجود خدا ما با هم ، هم عقیده ایم.
 
فقط موضوع اینجاست که بقیه اش دیگر دروغ است. خدا هیچ پیامبری نداشته و ندارد و هیچ کتاب آسمانی هم وجود ندارد . نه محمد فرستاده خداست نه موسی و نه عیسی و نه هیچکدام دیگر،  نه قرآن کتاب آسمانی است نه تورات و نه انجیل و نه گیتا.
بگذارید توضیح دهم:
اصولا این استدلال غلط است که ما تصور کنیم انسان نیازمند یک راهنما از جنس خودش است که قراراست یک پیغام وا افتاده و نگفته از طرف خالق را به وی برساند و اگر این پیغام به او رسانده نشود گمراه و نا رستگار خواهد شد.
اگر انسان نیازمند یک راهنما بود و نیازمند بود چیزی به اطلاعش برسد تا رستگارشود و راه را پیدا کند خدا می توانست همانطور که همه نیازهای جسمی وی را مرتفع نمود در وجودش آن را بنهد . مثلا وقتی نوزاد به دنیا می آید باید یک راهنما به او بگوید که باید سینه مادرت را بمکی نه اینکه فوت کنی و دیگر اینکه باید پس از مدتی روی این دو زائده ایکه آن را پا می نامی بایستی و با آنها راه بروی. خالق دانای ما این موضوعات و صدها موضوع دیگر را در نهاد کودک قرار داد تا او به ادامه حیاتش برسد و نسلش منقرض نشود.
 آیا فکر می کنید چیزهای دیگری برای ادامه حیاطش لازم بود که خدا در نهاد او قرار نداد و بعد به یک انسان دیگر در 1400 سال پیش موضوع را وحی کرد تا او راه بیافتد و به همه نقاط کره زمین آهسته آهسته حرکت کند و قرآن را به عنوان راهی برای رستگاری ابلاغ کند تا آنها بهتر زندگی کنند؟
آیا خدا اینقدر بیچاره و ضعیف بود که برای پیغام رسانی مجبور بود از یک انسان دیگر استفاده کند تا پیغامی را به بقیه برساند؟
آیا الان که این پیغام به عده ای رسیده آنها بهتر زندگی می کنند و رستگار شدند؟
آیا آن 5 میلیارد نفر دیگه ایکه در کره زمین مسلمان نیستند و این پیغام به آنها نرسیده بدبخت و بیچاره شده اند و بد زندگی می کنند؟
آیا خود شما که این پیغام به نحو احسنت بتون رسیده باعث شده که زندگی خیلی عالیی داشته باشید؟
آیا بقیه دوستان و فامیل و آشنایان و همسایگان و دیگرانی که این پیغام به آنها نرسیده و یا رسیده و آنها به آن پیغام اهمیت نداده اند و هیچ سوره ای از قرآن را حفظ نیستند در فلاکت و بدبختی به سر می برند و حسرت زندگی شما رو می خورند؟
عزیزم بیدار شید.
خفاش برای ادامه حیاطش نیازمند سیستم ردیابی صوتی بود که خدا به او داد.
مار و پروانه و روباه نیازمند سیستم بویائی بسیار قویی بودند که خدا به آنها داد.
مارماهی نیازمند سیستم تولید الکتریسیته برای کشتن صید خود بود که خدا به او داد.
انسان هم برای زیستن نیازمند حواس پنج گانه و قدرت یادگیری بود که خدا به او داد.
چیزی در انسان فرو گذار نشده که نیازمند یک پیغام رسان بشری برای ابلاغ آن باشد ، و گرنه همه غیر مسلمانان و جماعت بی حجاب و نماز نخوان به فلاکت و فقر و بدبختی که امروز در بین مسلمانان (جهان سوم) می بینید می افتادند که می بینیم نیافتادند و این مائیم که افتادیم.
به اطرافتان نگاه کنید. چی می بینید؟ تقریبا هر آنچه می بینید مربوط به تکنولوژی کفار است. رادیو - تلویزیون - کامپیوتر - مبایل - اتومبیل - کولر گازی - الکتریسیته - سیستم های گاز رسانی. همه و همه.
عزیزم همینی که شما الان قادرید ظرف چند دقیقه پیغامتان را به من که در اين فاصله از كرة زمين نسبت به شما هستم برسانید از صدقه سری آن جماعت بی حجاب و نامسلمانی است که پیغام قرآن به آنها نرسیده.
 عزیز تر از جانم . شما كه زماني با ایثارتون سوار مترو شدید تا من سوار ماشینتون بشم ، بیدار شید.
قرآن کتاب آسمانی نیست ، اگر گفتم که چرا نشانه ای از علوم در قرآن نیست نه برای اینست که انتظار داشته باشم در آن باشد. نه.
برای این بوده که شما متوجه شید که این کتاب فقط نوشته های یکی مثل منو و شماست بنام محمد که خود را بعنوان فرستاده خدا جازده و هیچ نوع معجزه و حرف خداگونه ای در آن وجود ندارد.
 
من خودم می دانم که خداوند قدرت یادگیری را در انسان قرارداد تا خودش بیاموزد و علوم را فراگیرد کما اینکه الان دارد همین کار را می کند. حرف من اینست که هشیار شوید که این کتابی که شما معرفی می کنید ، باری تعالی اصلا کتابی ندارد چون نیازی به آن وجود نداشته و دقیقا به همین علت است که آن اکثریت غیر مسلمان با نداشتن قرآن بیچاره نشده اند.
 
 
جواب پاسخ او :
نوشته بودید :
" خدا هیچ پیامبری نداشته و ندارد و هیچ کتاب آسمانی هم وجود ندارد. نه محمد فرستاده خداست نه موسی و نه عیسی و نه هیچکدام دیگر. نه قرآن کتاب آسمانی است نه تورات و نه انجیل و نه گیتا."
يا ، نوشته ايد :
" آیا فکر می کنید چیزهای دیگری برای ادامه حیاط انسان ها لازم بود که خدا در نهاد او قرار نداد و بعد به یک انسان دیگر در 1400 سال پیش موضوع را وحی کرد تا او راه بیافتد و به همه نقاط کره زمین آهسته آهسته حرکت کند و قرآن را به عنوان راهی برای رستگاری ابلاغ کند تا آنها بهتر زندگی کنند؟"
 
پاسخ :
شما فرزندتان را خودتان راهنمايي مي كنيد و براي راهنمايي بيشتر ، او را به مدرسه مي فرستيد ولي مي فرماييد كه خداوند براي راهنمايي بندگانش معلم نمي گمارد و او را راهنمايي نمي كند .
يك كشتيِ بي ناخدا در ميان امواج سهمگين دريا ، چه به سرش مي آيد؟
 
آيا اين كه ياد گرفته ايد كه در مثلثِ قائم الزاويه ، مربعِ وتر مساوي مجموعِ مربعات دو ضلع ديگر است را از طريق غريضه به شما ياد داده اند يا به كمك معلم ؟
آيا فقط به كمكِ آنچه خداوند به عنوانِ غريضه در نهاد شما قرار داده مي توانستيد خودتان بدون راهنمائيِ معلم به اين اطلاعات دست يابيد ؟
شما در تحقيق و تفكر به اين نتيجه خواهيد رسيد كه جهان هستي داراي يك ظاهر و يك باطن است و اسرارِ ظاهر جهان از طريق تحقيق و تفكر و تحصيل در مدارسِ مربوطه قابلِ كشف و دستيابي است ولي اسرار باطن جهان هستي از اين طريق قابل فهم و دسترسي نيست و دسترسي به اسرار آن نياز به آموزش وي‍‍ژه اي داردكه فقط از طريق پيام هاي وحي به بندگان خاص خداوند ( پيام آوران الهي ) امكان پذير است و آن ، اسراري است از قبيل فلسفة خلقت و چگونگي آفرينشِ جهان هستي و شناخت روح و آفرينشِ حيات و زندگي و پايان جهان و مسئله مرگ و عالم پس از مرگ و آگاهي از جايگاه انسان در جهان هستي و وظايف و مسئوليت هاي او و امثالهم .
بنا بر اين :
 علوم بر دو دسته اند : يكي علوم مادی كه در مدارس و از طريق معلمين و محققين عادي براي بشريت قابل آموزش است مانند آنچه شما در نامه قبلي خود به آن اشاره كرده ايد ، و يكي علوم معنوی كه از طريق مدرسه و معلمين عادي و يا از طريق تفكر و تحقيق در آزمايشگاه ها توسط محققين ، قابل دستيابي نيست و جستجوي بشر در اين زمينه ها بدون هدايت الهي او را گرفتار موهومات و انحرافات و گمراهي مي كند و گرفتار دروغگويان و راهزنان و سوء استفاد و بهره برداريِ همنوعان خود مي نمايد .
و به همین علت است که امت هایی در طول تاریخ ، برای پاسخ به این گونه سوالات ، ناشیانه به افراد غیر متخصص و نادان تر از خود مراجعه کرده و در نتیجه ، دچار اشتباهات و اوهام و خرافات  شده و به بت پرستی  و امثالهم دچار شده اند .
زیرا براي بشريت ، تنها داشتن غريضه كافي نبوده و مي بايست خداوند اين غرايض را هدايت مي كرد .
خفاش و مار و پروانه و روباه و مار ماهي که به آن ها اشاره کرده اید ، آن ها براي همان زندگي محدود آفريده شده اند ( گرچه نمی دانیم ، شاید آنها هم تا حدی از این گونه راهنمایی الهی بر خوردار باشند که باید از خودشان پرسید ) ولي فرزندان شما براي كاري خلق شده اند كه براي دست يابي به اهداف عالية آن ، غرايض كافي نبوده و دلیل آن این است که ، شما فرزندان خود را که غرایضی هم دارند ، برای دست يابي به علوم مادي ، به مدرسه می فرستید و برایشان آموزش هاي فوق برنامه تدارك مي بينيد .به همين دليل ، براي دست يابي به علوم معنوي نیز ، آموش هاي خاص توسط معلمان متخصصِ الهي لازم بوده است .
 
 فرزندان شما ، بايد از غرايض خدادادي مثل مكيدن سينة مادر و غيره ، به عنوان ابزاري ابتدايي استفاده كنند كه به مرحلة تربيت شما برسند و از آن پس مي بايست غرايض خداداديِ خودشان را در نظام تعليم و تربيت مادي و معنوي ، طوري باهم بياميزند كه بالاخره از يك موجودِ خاكي به مقامي افلاكي ارتقاع يابند . و اين همان كاري است كه تواماًً معلمین مدارس و انبيائ الهي مامور به آن بودند .
 
شما در نوشته هاي خود با سپاس گذاري اشاره كرده بوديد كه :
" من با مترو ميرفتم و ماشينم را به شما ميدادم و شما خودتان اين كار مرا ايثار ناميديد ".
آيا چه قدر از اين ايثار ، غريضه بوده و چقدر ناشي از تربيت ؟
چرا شما اسم اين كار راحماقت من نگذاشتيد ؟ چراكه اگر تنها غريضه بود قاعدتا مي بايست من كاري ميكردم كه هر خفاش يا مار ماهي انجام ميداد و بقيه اش حماقت بود .
ولي عزيزم ، اين تربيت ، الهام گرفته از قرآن و عملكرد امامان معصوم ما عليهم السلام بود كه غذاي خود را در سه روز متوالي ، به بينوا و يتيم و اسير دادند در حال كه خود روزه داشتند و سخت به آن غذا خودشان محتاج بودند ولي رفعِ احتياج بينوا و يتيم و اسير را از رفعِ احتياج خود واجب تر و پسنديده تر تشخيص دادند و قرآن ، اين ايثار آنان را در سورة انسان ستوده و به صورت زير به تصوير كشيده است :
وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا ﴿8﴾
و به [پاس] دوستى [خدا] بينوا و يتيم و اسير را خوراك مى‏دادند .
إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلَا شُكُورًا ﴿9﴾
( نيت آنان اين بود) ما براى خشنودى خداست كه به شما مى‏خورانيم و پاداش و سپاسى از شما نمى‏خواهيم
إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا ﴿10﴾  ما از پروردگارمان از روز عبوسى سخت هراسناكيم . 
 
من از قرآن آموخته ام كه وقتي مي خواهد سفارش كند كه برای راه اندازی کار یکدیگر ، به يكديگر قرض الحسنه بدهيد ، مي فرمايد :  به خدا قرض الحسنه بدهید ، و منظورش بندگان خداست  و در سوره بقره فرموده است :
مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (245)
كيست آن كس كه به [بندگان] خدا وام نيكويى دهد تا [خدا] آن را براى او چند برابر بيفزايد و خداست كه [در معيشت بندگان] تنگى و گشايش پديد مى‏آورد ( تا شما را بیازماید ) و به سوى او بازگردانده مى‏شويد
و این که نوشته بودید : " كدام يك از علماي دين اين كار ها را مي كنند ؟" پاسخ این است که :
هر کس که به اسلام و تعالیم آن ایمان دارد همین گونه زندگی می کند و همین گونه می اندیشد . منتهی این که زیاد این گونه کار های آنان به چشم نمی آید و در ظاهر به نظر می رسد که ، دنيا ديگر از مسلمانان واقعي خالي است ، ناشي از اين است كه مسلمانان واقعي با اين كه وجود دارند و صميمانه هم كار مي كنند ولي به خاطر اين كه خود نمايي نمي كنند خيال مي كنيم كه اصلا وجود ندارند ، ولی وقتی صحنه ای مثل جنگ تحمیلی پیش می آید ، به میدان می آیند و خود را نشان می دهند .
 
من یک روز ماشینِ مادیم را به شما دادم که سوار شوید و نیاز های مادی تان را مرتفع کنید و امروز ماشین معنویم را که خداوند به من مرحمت فرموده به شما می دهم تا سوار شوید و از دام شیاطینی که یکی از آنها سلمان رشدی است فرار و خودتان و خانواده تان را نجات دهید .
چرا که قرآن در آِیه 6 سوره تحریم میفرماید :
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ ...
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خودتان و كسانتان را از آتشى كه سوخت آن مردم و سنگهاست‏حفظ كنيد ....
 
 در مورد لزومِ ارسال پيامبران و كتب آسماني از جانب خداوند :
آيا شما وقتي وسيله اي تولید می کنید و براي استفادة مشتريان به بازار عرضه مي كنيد ، براي آن بروشور و كاتالگ و دستورالعملِ حفظ و نگهداري ضميمه نمي كنيد ؟ تا نحوة استفادة بهينه از اين كالا را به بهترين وجه آموزش دهيد؟  آيا برايش خدمات پس از فروش تعهد نمي كنيد ؟
خدا هم همین گونه عمل می کند و مخلوقات خود را پشتیبانی و گارانتی می کند و برایش دستورالعمل و کتابچۀ راهنما ( قرآن ) و کارشناسان آموزش و راه اندازی ( انبیای الهی ) اعزام می فرماید .
 
آيا از خدايي كه شما هم اورا به بزرگي و دانش و بينش مي ستاييد  ، شايسته است كه عظيم ترين مخلوقات خود را كه انسان است بسازد و او را بدون مربي و بدون بروشور و كاتالگ و دستورالعمل حفظ و نگهداري ، فقط با قراردادنِ چند تا انگيزه و غريضه در نهاد او ، به خود واگذار كند و دنبال كارش برود ؟  و برايش خدمات پس از خلقت تامين نكند ؟
 
حال اگر اين انسانِ از خدا بريده و به خود واگذاشته و به تكنولوژي پيوسته ، با دانش و تكنولوژيِ بدست آورده ،  بمب اتمي بسازد و شهر هاي هيروشيما و ناكازاكي را ويران كند و يا با بمب شيميايي حلبچه را بمباران كند و زندان گوانتانامو را ايجاد و افرادي از جنس خود را مظلومانه ساليان سال با وحشتناك ترين شكنجه ها به بند بكشد و به بهانة ساختگيِ انهدام برج هاي دو قلو در 11 سپتامبر ولي در واقع به خاطر غارت منابع ثروت جهان سوم كشوري مثل افغانستان را به خاك و خون بكشد ، آيا در اين ميان ، خداوندی كه بنا به حكمت خود اين امكانات را در اختيار آنان قرار داده ، هيچ مسئوليتي ندارد و مي تواند خود را كنار بكشد و بگويد نيازي به راهنما و دستورالعملِ به زيستي نبوده و براي شما هم مِثلِ خفاش و مار و پروانه و روباه و مار ماهي تنها داشتن غريضه هايي كافيست ؟
آيا شما چنين خدايي را قبول داريد ؟ آيا خودتان از اين كار شرم نمي كنيد ؟
 
شما نوشته بوديد كه :
"  در انسان فرو گذار نشده که نیازمند یک پیغام رسان بشری برای ابلاغ آن باشد و گرنه همه غیر مسلمانان و جماعت بی حجاب و نماز نخوان به فلاکت و فقر و بدبختی که امروز در بین مسلمانان (جهان سوم) می بینید می افتادند که می بینیم نیافتادند و این مائیم که افتادیم " .
و شما نوشته بوديد :
" همه غیر مسلمانان و جماعت بی حجاب و نماز نخوان به فلاکت و فقر و بدبختی که امروز در بین مسلمانان (جهان سوم) می بینید ، نیافتادند و این مائیم که افتادیم.
به اطرافتان نگاه کنید. چی می بینید؟ تقریبا هر آنچه می بینید مربوط به تکنولوژی کفار است. رادیو - تلویزیون - کامپیوتر - مبایل - اتومبیل - کولر گازی - الکتریسیته - سیستم های گاز رسانی. همه و همه. عزیزم همینیکه شما الان قادرید ظرف چند دقیقه پیغامتان را به من که در اين فاصله از كرة زمين نسبت به شما هستم برسانید از صدقه سری آن جماعت بی حجاب و نامسلمانی است که پیغام قرآن به آنها نرسیده. " .
 
عزیزم :
اين انسان هاي بي دين و بي حيا ، که تكنولوژي را به رخ شما مي كشند . این تكنولوژي را با غارت ثروت هاي شما و خريدن دانشمندان شما و بكمك شما بدست مي آورند ، و علتش ، كنار گذاشتنِ تعليمات ديني الهيِ من و شما است .
شما كتاب تاريخ علوم ، نوشتة ژان ژاك روسو را مطالعه كنيد و ببينيد كه وقتي مسلمانان دين را كنار نگذاشته بودند و با تعاليم اسلام زندگي مي كردند در چه اوج تمدن و تكنولوژي بودند ؟
 
آنان در آن زمان ساعت را اختراع كردند – كاغذ را اختراع كردند – اسيد سولفوريك را كه مادر صنعت است را كشف كردند – در مراغه رصد خانه ايجاد كردند - در اصفهان بنا به نوشته يك جهانگرد بنام كنت دو بينگو ، كار خانة ذوب آهن داشتند .....ودر همان كتاب تاريخ علوم ، نگاه كنيد كه :
در آن زمان ( قبل از رنسانس ) اين حيواناتي كه امروز به نام انسان و به نام ابرقدرت در دنيا يكه تازي ميكنند ولي بد تر از خفاش و مار و ... هستند در آن دوران چقدر بيسواد و در چه وضعي بودند ؟
 
شما در نوشته هايتان اشاره كرده ايد كه :
" یک موقع فکر نکنید چون کسانی مثل ابن سینا و امثالهم ، در دوره شکست ایران در مقابل اعراب و بزور شمشیر مسلمان کردن ایرانیان می زیسته اند علم خود را از اسلام و یا از قرآن به دست آورده اند. اصلا اینطور نیست. که اگر بود همین امروز باید سالی ده ها ابوعلی سینا از شهر قم می ریخت بیرون ".
عزيزم :
البته این که این دانشمندان از دست آورد های مردم دیگر نیز استفاده کرده اند تردیدی نیست و این به خاطر سفارشات دینی مسلمانان است که به آنها دستور داده شده که دانش را بجویید اگر چه در چین باشد .
زیرا و جود دانشمندان اختصاص به اسلام ندارد و در همۀ تاریخ و در همه جهان همیشه دانشمندانی بوده اند که به بشریت خدمت کرده اند و کسانی مثل سقراط و ارسطو و لقمان و غیره قبل از اسلام هم در گوشه و کنار جهان زیسته اند و از یکدیگر نیز بهره برداری کرده اند و این سنت پسندیده ای است که هر دانشمندی دانش را از سایر دانشمندان آموخته و خود در تکمیل آن کوشیده است و این کار ، مورد سفارش اسلام نیز می باشد .
و همیشه این طور بوده که دانشمندان ، هر کدام دست آورد های پیشینیان خود را گرفته و هر کدام به سهم خود در مورد تکامل آن دست آورد ها کوشیده اند و مطالب بیشتری به آن افزوده اند و ابن سینا و جابربن حیان و سایرین نیز نیز همین راه را رفته اند و هر کدام به نوبه خود در تکامل علم کوشیده اند .
و این که می گویید :
" آنها علم خود را با سخت کوشی در جهت پرورش و شکوفائی استعداد بی نظیرشان در مکتب اساتید آن روز و مطالعه و تحقیق فراوان و بعضا ( ابوعلی سینا ) راه یابی که کتابخانه های حکومتی بدست آوردند " ،
سخن درستی است اما این که گفته اید :
" که اگر بود ( یعنی اگر علم آنها از اسلام بود ) همین امروز باید سالی ده ها ابوعلی سینا از شهر قم می ریخت بیرون " .
سخن درستی نیست ، چرا که علت رشد کسانی مثل ابن سینا و امثالهم ، پیروی از سفارشات دینیِ آنان به علم آموزی است که اسلام به آنان دستور داده و فرموده است :
همان طور که نماز و روزه واجب است علم آموزی نیز واجب است .
و پیامبر اسلام (ص)  فرموده است :  علم آموزی بر هر مرد و زن مسلمان واجب است .
 
اما چرا مسلمین هم اکنون اكثراً در جهالت به سر مي برند و به قول شما سالی ده ها ابوعلی سینا از شهر قم به دنیا معرفی نمی شوند ؟   پاسخ این است که :
مگر هم اکنون كتابخانه های كمتري از زمان قبل از اسلام در اختيارِ مسلمانان است ؟
پس علت عقب ماندگی چیست ؟
  علت این است که مسلمانان بعد از جنگ هاي صليبي ، وقتي که در اثر تبليغات مسموم دشمنان ، تعاليم ديني را كنار گذاشتند و گرفتار شهوتراني و سكس و شراب و بي بند و باري و بي غيرتي و خود فروختگي و ربا خواری شدند ، همة هويت اسلامي خود را از دست دادند و ذليل شدند ، و به خاطر گرفتار شدن به خرافات و موهومات و خود باختگي : به معني واقعي به ذلت افتادند و به اسارت ديو ها در آمدند كه خود نمونه اي از عذاب جهنم و پيش نياز آنست .
در حالي كه امام عزيزشان حضرت امام حسين ( ع ) با اعمال و رفتار خود به آنان سفارش كرده بود كه :
هيهات من الذله ( از ما ، پستي و ذلت به دور است ) .
 
ولی خيلي بي انصافي است كه انكار كنيم كه از زماني كه مردم ايران به رهبري آن پير فرزانه ( حضرت روح اله ) بار ديگر اسلام را برگزيدند ، گر چه هنوز با اسلام ناب خيلي فاصله داريم ، چقدر به خود باوري رسيده ايم و چقدر توانمند شده ايم .
سلول هاي بنيادي و انرژي های هسته اي و فناوری های نانو و هوا فضا و زیست فناوری از قبیل تولد بزغاله های شنگول و منگول و اكتشافات درماني و ساخت سد و مترو و بزرگراه و هواپيما و اسلحه هاي دفاعي زميني و هوايي و دريايي و .....توانسته ایم که این خود باوری و اعتماد به نفس را در سایر کشور های مسلمان جهان نیز صادر کنیم و به آنها نیز امید و نشاط و حرکت و قیام علیه دشمنان را باز سازی کنیم ؟
 
 البته دشمنان ما هم بيكار ننشسته اند و دارند با ثروت هايي كه از ما بلوكه كرده و غارت كرده اند همچنان دانشمندان ما را يا مي خرند و يا مي كشند و به خود ما هم فخر مي فروشند و با سفسطه و شبهه افکنی و دروغ پردازی و تبلیغات مسموم ،کاری می کنند که فرزندانی از اسلام را که اطلاع خوبی از معارف دینِ خود ندارند مثل شما را از پیکر اسلام جدا و به جبهه خود متصل نمایند .
 
شما نوشته بودید که
" منظور من از دانشمندان اسلامی ( ابوعلی سینا و جابرین حیان نبود بلکه ) ، کسانی بود که در علوم به اصطلاح معنوی خود را دانشمند می پندارند و این قبیل افراد خود را در علوم دینی والا می بینند و به یکدیگر الغابی مثل حجت الاسلام و آیت الله و غیره و غیره می دهند ".
 
در پاسخ ، با توجه به توضیحات فوق ، اين كه منتظريد كه در جوابِ :
(امروز باید سالی ده ها ابوعلی سینا از شهر قم می ریخت بیرون )
پاسخ را از قم بگيريد بايد بدانيد كه امروز همه جاي ايران قم است .
 قم يعني جايِ برخاستن و قيام كردن .
 و امروز كساني كه در همة نهاد هايِ فعال مملكت به خود باوري رسيده اند و اختراع و اكتشاف مي كنند و تحريم ها را دور می زنند و یا تبديل به فرصت مي كنند و روي پاي خود مي ايستند و دشمن را به غيظ واداشته اند و حتي به ساير كشور هاي اسلامي نيز اميد و خود باوري را صادر ميكنند ، رسالت قم را به عهده دارند و در واقع قمي هستند گر چه در قم نباشند .
 
عزيزم :
به نظر من ، آيت الله فقط كسي نيست كه عَبا و عمامه دارد ، اين يك تاكتيك براي راه گم كردن دشمن است و متاسفانه دشمن هم به اين تاكتيك پي برده كه به جانِ دانشمندان هسته اي ما مثل دكتر عليمحمدي و دكتر شهرياري و دكتر روشن و امثالهم افتاده و تلاش مذبوحانة خود را به نمايش گذاشته است .
امروز ، شهيد روشن هم آيت الله است . دكتر عليمحمدي هم آيت الله است دكتر شهرياري هم آيت الله است . من و شما هم آيت الله هستيم ( به شرط اين كه قدر خودمان را بدانيم و به راه كج نرويم و دشمنان قسم خورده را با اعمالمان خوشحال نكنيم ) .
امروز هر كس كه قرآن را بفهمد و بخوبي بشناسد و پيروي كند آيت الله است گرچه عبا و عمامه نداشته باشد .
چرا كه گرچه آنان ، عَبا و عمامه نداشتند ولي همگي تسبيح داشتند و ذكر خدا را مي گفتند و خداهم امثالِ آنها را عليرغم خواستِ دشمن موفق کرد و درخشاند .
 
شما نوشته بوديد :
" شما متوجه شید که این کتابِ قرآن ، فقط نوشته های یکی مثل منو شماست بنام محمد که خود را بعنوان فرستاده خدا جازده و هیچ نوع معجزه و حرف خداگونه ای در آن وجود ندار ".
پاسخ شما را قرآن داده است . آنجا كه در سورة بقره فرموده است :
ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ ﴿2﴾
اين است كتابى كه در [حقانيت] آن هيچ ترديدى نيست [و] مايه هدايت تقواپيشگان است .
در آيات بعد ِ ويژگي هايِ تقوا پيشگان را كه با اين قرآن هدايت مي شوند ، شرح ميدهد :
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿3﴾
والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿4﴾
و آنان كه بدانچه به سوى تو ( اي پيامبر ) نازل شده و به آنچه پيش از تو ( به ساير پيامبران ) نازل شده است ايمان مى آورند و به آخرت يقين دارند .
أُوْلَئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿5﴾
آنان برخوردار از هدايتى از سوى پروردگار خويشند و آنان همان رستگارانند .
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿6﴾
( ولي ) كسانى كه راه سرپيچي را پيش گرفتند چه بيمشان دهى چه بيمشان ندهى بر ايشان يكسان است [آنها] نخواهند گرويد .
و در مورد حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، در همان سورۀ بقره فرموده است :
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿146﴾
كسانى كه به ايشان كتاب [ های آسمانىِ] داده‏ايم ، او را [حضرت محمد را] مى‏شناسند همان گونه كه پسران خود را مى‏شناسند و مسلما گروهى از ايشان ( این ) حقيقت را پنهان مى‏دارند و خودشان [هم] مى‏دانند .
و این که در آیۀ فرموده است ، کسانی که به ایشان کتاب های آسمانی داده ایم او را مثل فرزندان خود می شناسند به این دلیل است که قبل از بعثت پیامبر عالیقدر اسلام نشانه های ظهور او در کتب آسمانی پیشین مثل ( تورات و انجیل ) آنچنان واضح داده شده بود که پیشاپیش او را مثل فرزندان خود می شناختند .
و قرآن در سورۀ محمد فرموده است :
وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ ﴿2﴾
و آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند و به آنچه بر محمد [ص] نازل آمده گرويده‏اند [كه] آن خود حق [و] از جانب پروردگارشان است [خدا نيز] بديهايشان را زدود و حال [و روز]شان را بهبود بخشيد .
 
و اما شما ، با اين كه به وجود خداوند و عزت و عظمت او اعتقادِ كامل داريد ، و من اين قسمت از اعتقاداتِ شما را تحسين مي كنم ، معهذا شما در نوشته هايتان 17 ركعت نماز در شبانه روز را براي مسلمانان ، یک پادتن روحی ناميده ايد .
ولی من ، توجه شما را به حکایتی از شيخ اجل سعدي در كتاب گلستان جلب مي كنم كه آورده است :
" ياد دارم كه شبي در كارواني همه شب رفته و سحر در كنار بيشه اي خفته ، شوریده ای که در آن سفر همراهِ ما بود ، نعره ای بر آورد و راهِ بیابان گرفت و يك نفس آرام نيافت . چون روز شد گفتمش آن چه حالت بود ؟
گفت : بلبلان را ديدم كه به نالش در آمده بودند از درخت و کبکان از کوه و غوكان در آب و بهایم از بيشه ،
انديشه كردم كه مروت نباشد همه در تسبيح و من به غفلت خفته :
دوش مرغي به صبح مي ناليد     عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
يكي از دوستان مخلص را      مگر آواز من رسيد بگوش
گفت باور نداشتم كه تورا      بانگ مرغي چنين كند مدهوش
گفتم اين شرط آدميت نيست      مرغ تسبيح گوي و من خاموش . "
 
عزيزم :
برخیزید ، صبح شده ، پنجره را باز كنيد و تماشا كنيد كه بهار آمده و باران رحمت خداوند باريده ، زمين مرده زنده شده و درخت ها و گياهان و حيوانات ( به جز آنها كه در خواب مرده اند ) از خواب زمستاني دارند بيدار مي شوند و زندگي را از سر مي گيرند و همة هستي ، دست به سوي خداوند دراز كرده و مناجات مي كنند و به زبان خود نماز ميخوانند .
و بنا به فرمايش شيخ اجل سعدي :
مروت نباشد كه همه به تسبيح مشغول و من به غفلت خفته .
شما هم .... بسم الله . حي علي الصلات . حي علي الفلاح .
 
شما آزاديد كه اين حرف ها را جهل مركب بدانيد ولي من آنها را بصيرت مركب مي دانم و دعا ميكنم كه خداوند اين بصيرت را به شما هم اهدا فرمايد .. انشاالله .
 
به هر حال ، اگر صحبت های من برایِ شما جالب و مورد پسند نبود ، مرا ببخشید ، زیرا برای من چیزی بیش از این ارزشمند نبود که به عزیزم تقدیم کنم و امید وارم نقص گفتار مرا خداوند برای شما جبران فرماید .
وظيفة من بيان اين مطالب بود ، همان طور كه خداوند در قرآن به پيامبرش فرموده است :
و ما عليك الاالبلاغ  .
 
جوابیه دریافت شده از ایشان :
صحبت های شما گوهر هایی است که من به میزانِ عمقم قادر به درک و باور کردنِ آن هستم .
 
 
 
 
 
 
 
 
یک یاد داشت
آیا همۀ اندیشمندان می توانتد درست بیندیشند و ابهاماتی را کشف کنند ؟
آیا خداوندی که به حکمت خود ، درک و فهم مطالبی از جهان پیرامون را به بندگانِ اندیشمندِ خود واگذار کرده و آنان را به اندیشه و تفکر فراخوانده و برای این کار بر انگیخته :
آیا در آنان امکان این تحقیق و تفحص و آگاهی را نیز فراهم کرده است یانه ؟
وقتی که به این سوال و دست آورد های دانشمندان در این زمینه می اندیشم ، پاسخ را از قرآن می گیرم که خداوند در سورۀ حجر فرموده است :     إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿9﴾
ما اين تذکرات قرآن را به تدريج نازل كرده‏ايم و قطعا نگهبان آن نیز خواهيم بود .
( این آیه ، در ضمن ، می فهماند که این نگهبانی ، شامل هدایت افراد کنجکاو و بصیر ، و کمک به کشف اسرار هستی نیز ، اشاره دارد ) .
بنا بر این ، آیا کسی مثل من هم با این علم ناچیزم می توانم به صورت ملموس ، مثلاً حرکت زمین به دور خودش را احساس کنم ؟
در این اندیشه بودم که خداوند عزیز ، چگونگی فهم این مطلب را نمایاند و از نظرم گذشت که :
 وقتی می گوییم که شهری مثل تهران با شهر دیگری مثل مشهد حدود نیم ساعت اختلاف افق دارد ، معنی و مفهومِ دیگرِ آن این است که کرۀ زمین در حال حرکت به دور خود ، فاصله بین تهران تا مشهد را در نیم ساعت طی می کند ، و بنا بر این ، سرعت حرکت زمین به دور خود ، حدود دو برابر سرعت حرکت هواپیما می باشد زیرا هوا پیما ، این فاصله را در حدود یک ساعت طی می کند .
همچنین ، در موردِ درک مسئلۀ  جهت دوران زمین به دور خود ، از آن جا دستگیرم شد که وقتی با هواپیما ، مشهد را به مقصد تهران ترک می کردم ، خورشید در حال طلوع بود ، ولی وقتی که به تهران رسیدم ، با این که حدود یک ساعت در راه بودیم ملاحظه شد که درتهران ، یک و نیم ساعت از طلوع خورشید گذشته است .
 و فهمیدم که دلیل این زمان اضافی این است که هواپیما که از مشهد به سوی تهران حرکت کرده ، جهت حرکتش در همان جهت حرکت زمین به دور خودش بوده است ، در نتیجه ، سرعت هواپیما با سرعت زمین جمع شده و به همین دلیل ، وقتی که به تهران رسیده ایم ، به جای گذشت یک ساعت ،  یک و نیم ساعت گذشت زمان را شاهد بودیم .
چرا که اگر زمین خودش در حال حرکت نبود ، بایستی وقتی به تهران رسیدیم همان یک ساعتی که در هواپیما بوده ایم از طلوع خورشید گذشته باشد و از اینجا :
هم حرکت زمین را می توان فهمید و هم جهت حرکت آن را .
 
و با همین استد لال ، در حالت بر عکس  :
وقتی با هواپیما ، تهران را به مقصد مشهد ترک کنیم ، اگر در زمان حرکت هواپیما از تهران ، خورشید در حال طلوع باشد ، وقتی که به مشهد برسیم خواهیم دید که در مشهد ، نیم ساعت از طلوع خورشید گذشته است و حال آن که یک ساعت در راه بوده ایم . بنا بر این عملاً به اندزاۀ سرعت هواپیما از سرعت حرکت زمین کسر شده است .
 
برای تفهیم بیشتر این مطلب :
کافی است تصور کنید که در روی یک پله برقی که به سمت بالا در حرکت است ، در روی یکی از پله ها ایستاده اید . در این صورت ، با این که در جای خود ایستاده اید ولی توسط پله برقی دارید به سمت بالا می روید  .
حال اگر شماهم در روی این پله برقی متحرک ، خودتان هم به سمت بالا راه بیفتید ، سرعت جابجایی شما با سرعت پله برقی جمع می شود ، ولی اگرشما در روی همین پله برقی متحرک در خلاف جهت حرکت پله برقی گام بردارید ، سرعت جابجایی شما از سرعت حرکت پله برقی کسر میگردد .
و البته ، اگر دقیقا به اندازه سرعت حرکت پله برقی ، در جهت خلاف حرکت آن قدم بردارید خواهید دید که با این که حرکت می کنید ولی مقدارجابه جایی شما صفر می شود و هیچ گونه تغییر مکانی در فضا نخواهید داشت .
 
تصور ملاحظۀتوقف زمان :
بنا بر این ، با این استدلال که خداوند به ذهنم رسانیده  ، می توانم تصور کنم  روزی را که :
بشر بتواند خودش توقف زمان را به بیند ، به این معنی که :
اگر روزی سرعت هواپیما دقیقاً به اندازه سرعت گردش زمین به دور خودش تنظیم شود ، در این صورت ، اگر هواپیما در خلاف جهت حرکت زمین حرکت کند ، به هیچ وجه گذشت زمان را حساس نخواهید کرد ، مثلاً اگر با چنین هواپیمایی از تهران به سوی مشهد پرواز کند ، اگر موقع حرکت از تهران خورشید در حال طلوع بوده است وقتی که به مشهد هم برسید خواهید دید که خورشید همچنان در حال طلوع است ، و اگر در همین مسیر به حرکت خود ادامه دهید خواهید دید که خورشید در حال طلوع باقی مانده است و خیال طلوع ندارد هر چند که تا ابد در همین مسیر و در همین جهت و با همین سرعت حرکت کنید .
حال خودتان تصور کنید که اگر این هواپیما در جهت حرکت زمین به دور خودش پرواز کند ، شما گذشت زمان را چگونه احساس خواهید کرد ؟ آیا شبانه روز را به جای 24 ساعت 12 ساعت احساس خواهید کرد ؟
 
این خداوند بود که با اشارات قرآنی ، این کشف را به این بندۀ ناچیز هم فهماند تا از کشف خود لذت ببرد و آن را ابزاری برای خود شناسی و خدا شناسی قرار دهد .
 
آیا می توان از طریق محاسبه هم ، سرعت حرکت زمین به دور خود و دور خورشید در فضای لایناهی را اندازه گرفت ؟
در این اندیشه ، به لطف خداوند ، به کشف زیر دست یافتم :
چگونگی محاسبه سرعت حرکت زمین به دور خود :
چون دانشمندان ، در محل دایره استوای زمین ( دایره عظیمه کمر بندی زمین ) ، محیط کره زمین را حدود 40 هزار کیلو متر می دانند ، در این صورت برای به دست آوردن سرعت حرکت کره زمین به دور خودش کافی است به یاد بیاوریم که زمین در 24 ساعت یک دور به دور خودش می چرخد ، یعنی در 24 ساعت 40 هزار کیلو متر را طی می کند و در این صورت ، سرعت حرکت زمین به دور خودش در هر ساعت 1667 کیلو متر به دست می آید که دو برابر سرعت یک هواپیما هایِ مسافر بری فعلی است .
 
البته هر چقدر از خط استوا به طرف قطبین زمین نزدیک تر شویم چون طول مدارات موازی خط استوا کوچک تر می شود ، به نظر می رسد که زمین در 24 ساعت طول کمتری را طی می کند ، ولی با توجه به این که محور قائم زمین هم به امر و حکمت پروردگار ، به مرور در طول هر شش ماه به یک سمت متمایل می شود ( و به همین علت است که در قطبین زمین شش ماه زمستان و شش ماه تابستان است ) ، اگر این سرعت انحراف محور قائم زمین را هم به سرعت حرکت زمین حول مدار های طرفین خط استوا  اضافه کنیم ،
شاید در همه نقاط زمین به  همان سرعت حرکت زمین در محل مدار استوا برسیم .
 
و اما چگونه به مقدارِ سرعتِ حرکت زمین حول کرۀ خورسید پی بردم ؟
با اطلاع از این که دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که نور خورشید فاصله بین خورشید و زمین را به طور میانگین در  8 دقیقه و 13 ثانیه طی میکند ، و سرعت سیر نور در هر ثانیه 300 هزار کیلو متر است :
بنا بر این :
اگر میانگین فاصلۀ زمین تا خورشید را 8 دقیقه و 13 ثانیه نوری یعنی 493 ثانیه در نظر بگیریم ، یعنی قبول کنیم که نور خورشید فاصلۀ بین خورشید تا زمین را در 493 ثانیه طی می کند ، با توجه به این که نور در هر ثانیه 300 هزار کیلومتر راه طی میکند ، در این صورت ، میانگین فاصله زمین تا خورشید 147900000 کیلو متر می شود .
( البته دانشمندان یافته اند که حرکت زمین به دور خورشید ، قرآن و اندیشه...
ما را در سایت قرآن و اندیشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ffarajianf4 بازدید : 179 تاريخ : چهارشنبه 10 آذر 1400 ساعت: 2:33