در حقیقت مالک اصلی خداست این امانت چند روزی دست ماست

ساخت وبلاگ

یک یاد داشت

آیا مخترعین و مکتشفینی که با اختراع و اکتشاف خود به بشریت خدمت کرده اند زیان کارند ؟

 

 در جلسۀ تفسیر قرآن که  سورۀ مبارکۀ والعصر ، مورد بحث بود :

 در تفسیر این دو آیه که قرآن فرموده است :

إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ ﴿2﴾

 انسان در حال زیان کاری است .

إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿3﴾

مگر کسانی که آمَنُوا ( یعنی جهان هستی و خالق و حاکم آن و روابط حکومتی حاکم بر آن را بشناسند و باور کنند و بر اساس آن باور ها و اعتقادات ) ، وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ( یعنی ، رفتار و اعمالی داشته باشندکه این رفتار، حاکی از آگاهی و بصیرت آنان و همراه با صلابت و در جهت صلح و صلاح و استفاده بهینه از فرصت ها باشد ) ، وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ  ( و در راستای  افزایش آگاهی خود و دیگران ، در جهت تحقق اهداف خلقت و هماهنگی با آن به کوشند و دیگران را نیز به کوشش وادارند) ، وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ( و خود ودیگران را به صبر و پایداری و تلاش و استقامت و امید به نتایج این اعمال ، دائماً یاد آوری و توصیه و سفارش کنند ) .

نتیجه این که :

چنین افرادی از متضرر شدن و سرمایه از دست دادن و  لَفِي خُسْرٍ  شدن مصونند و آن ها هستند که تهدید های ( زیان کاری )  این جهان را ، تبدیل به فرصت رشد و کمال ، و دست یابی به سعادت می کنند .

در این جلسه ، یکی از افرادی که حضور داشت پرسید :

آیا بر اساس این دو آیه ، می توان نتیجه گیری کردکه :

، فقط کسانی که ایمان دارند ، عمل صالح آنها سود بخش است و بقیه زیان کارند ؟

و آیا ، مثلاً شخصی مثل ادیسون که برق را کشف کرده و جهانی را روشن کرده ، چون ایمان نداشته ، از این خدمت خود در جهان دیگر سودی نمی برد ؟

در پاسخ عرض شد :

من که از ایمان ادیسون خبر ندارم ، ولی وقتی که آنچه "به نام شخصی مثل ادیسون ثبت شده " بر می خورم ، تصوری که از کار او دارم مانند تصور از شخصیتی است که تلاش کرده با همکاری افرادی خیرخواه ، سرمایه گذاری کنند تا یک بنای عام المنفعه مثل دانشگاه یا بیمارستان یا موسسه ای را راه اندازی کنند و او به همراه آن جمع ، بالاخره ، موفق شده اند که آن بنای عام المنفعه ساخته شود ، و در پایانِ ساخت آن مجموعه ، خود آن شخص در آن مکان حضور یافته و نوار افتتاح آن موسسه را قیچی کرده است .

بنا بر این ، ضمن این که کار آن شخص بسیار ارزنده و قابل تقدیر است ، باید توجه داشت که نباید خود آن شخصیت را سازنده آن مجموعه دانست بلکه احداث آن مجموعه ، با کار و تلاش هزاران استادکار و مهندس و کارگر صورت گرفته است ،گر چه خود آن شخص هم حمایت کننده بودجه و اعتبارات و تامین کننده معیشت عوامل اجرایی آن مجموعه باشد .

توضیح بیشتر این که :

 هر دانشمندی که چیزی را کشف می کند  ، این کشف متکی به نتیجۀ تحقیقات صد ها دانشمند دیگر قبل از اوست که در این زمینه کار و تحقیق کرده و آثار خود را به جای گذاشته اند تا آن شخص توانسته آخرین تحقیق و نتیجه گیری را بکند و کلید افتتاح آن را بزند (یا نوار را قیچی کند ) .

 بنا بر این ، تمام کسانی که در این زنجیره نقشی داشته اند نیز ذینفع و قابل احترامند و هر کدام به اندازه تلاش و متناسب با نیت خود از انجام آن کار ، ماجورند .

و در ضمن ، توجه دارم که قبل از همۀ این ها ، این خداوند است که این استعداد ها را خلق کرده و هدایت فرموده است . زیرا خداوند در قرآن مجید در سوره اعلی فرموده است :

سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى ﴿1﴾    نام پروردگار والاى خود را به پاكى بستاى .

الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى ﴿2﴾          همان كه آفريد و هماهنگى بخشيد .

وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى ﴿3﴾          و آنكه تقدیر ( اندازه‏گيرى) كرد و راه نمود .

بنا بر این ، وقتی که از کشف صحبت می کنیم باید توجه داشته باشیم که این خدواند است که در برهه های خاصی از زمان ، مغز های متفکری را می آفریند که بتوانند به مخلوقات او با دیدگاه خاصی توجه کنند و از زاویۀ خاصی به مخلوقات خدا نگاه کنند و از ترکیب آن مخلوقات ، محصول مرکبی را که مورد نظر خداوند بوده ، به همنوعان خود ارائه ، و آن محصول جدید را مورد بهره برداری آن ها قرار دهند .

مثلا وقتی از الکتریسیته و اکتشاف برق صحبت می کنیم ، باید توجه کنیم که ابتدا خداوند ، چراغ های آسمان را آفرید و با آن ها ، آسمان را روشن و چراغانی کرد ، و در میان آنها ، چراغ های پر نورتری را به نام ماه و خورشید ، قرار داد که ، نه تنها ، چراغ هایی روشنی بخش است ، بلکه در حیات و زندگی موجودات نیز موثرند و ظاهراً نیاز به هیچ کارخانه برقی هم ندارد ، ولی با دقت بیشتر ، انسان متفکر و اندیشمند متوجه می شود که  در واقع ، آن ها هم کار خانۀ برقی دارند که شاید بتوان آن کارخانۀ برق را نوعی انرژی هسته ای نامید که خداوند با القای این تفکر جدید در مغز های مستعد بندگان خود ، اراده فرموده که آن کار خانۀ برق را هم به ایشان نشان دهد .

یعنی در کنار این آفرینش بدیعِ ، مغز های متفکری را هم در میان انسان ها آفریده و آن انسان های متفکر را خودش با این جلوه های ویژه بر می انگیزد که در این آیات الهی تفکر کنند و آن کار خانۀ برق مخفی را که خداوند برای روشن کردن آن چراغ  های آسمانی آفریده کشف کنند و بعد ، با الگو برداری از آن کارخانۀ برق الهی ، آن ها هم به فکر ساختن کار خانۀ برق برای روشن کردن چراغ خانه های خود بیفتند .

یعنی خداوند ، این استعداد را به حکمت خود ، در دل و مغز آن افراد قرار داده که با تلاش وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ این استعداد خدادادی خود را از مرحلۀ استعداد ، به مرحلۀ فعل و بروز و ظهور برسانند و بتوانند در راستای ارادۀ خداوند ، اهداف خداوند را در آن زمینه محقق کنند .

نتیجه این که خداوند ، با این ابتکارات خود ، به بندگان خود یاد می دهند که آنها هم با تماشای چراغ های آسمان ، به فکر چراغ هایی برای زمین بیفتند تا خانه های خود را هم روشن کنند ، و همچنین چرخ زندگی بشریت را هم بهتر بچرخانند ، و خود خداوند نیر ، در نشان دادن راه کار ، آنها را یاری می کند .

بنا بر این ، در اینجا ، به نظر می رسد که تفسیر وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ  درسورۀ مبارکه والعصر  ، در مورد این افراد این باشد که :

این دانشمندان نباید مغرور شوند و باید منصف بوده و حق را به حق دار برسانند و با کار خود ، خدا را نشان دهند

که این می تواند همان مفهوم إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ باشد و به نظر می رسد که این آیه ، به ایمان آنان اشاره دارد ، وگرنه زیان کارند ( یعنی از این بابت ، سود کاملی که توام با ایمان باشد به دست نیاورده اند ،گر چه این خدمت به نام آنان ثبت شده باشد و اجر زحمات خود را در این دنیا کسب کرده باشند ) ، زیرا در غیر این صورت ، متهم به فروش مال غیر خواهند بود .

چراکه :

خداوند ، در هر زمان ، و در مورد هر کدام از افراد بشر، به میزان شایستگی آنان ، این مقدرات خود را به موقع خود پیاده می فرماید ، همان گونه که در آیۀ پر رمز و رازی در سورۀ نور فرموده است :

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿35﴾

خداوند در این آیه پر رمز و راز ، فرموده است :

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ 

خداوند نور آسمانها و زمين است ( نور وسیلۀ دیدن و درک موقعیت است و هر چیزی با نور است که دیده و موقعیت آن درک می شود ، و تلسکوپ ها از طریق دیدن است که ، پی به وجود کهکشان ها می برند) .

مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ  

 مَثَل نور خداوند ، چون چراغدانى است ( منظور از چراغ دادن ، جایی است که چراغ را در آن مکان می گذارند و در اینجا ممکن است منظور از چراغ دان ، دل ها و قلب های قابل و شایسته بندگان خدا باشد ) .

فِيهَا مِصْبَاحٌ 

 كه در آن چراغى پر فروغ ( از نور فهم و بصیرت ) باشد .

الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ 

 و آن چراغ در شيشه‏اى (حبابی ) قرار گیرد ( منظور از شیشه ، حائلی است که مانع دیدن آنچه در پشت آن قرار دارد نمی شود ، و وقتی که می گوید : آن چراغ در شيشه‏اى است ممکن است اشاره به محفظه شیشه ای چراغ باشدکه حباب نامیده می شود و چراغ را از تاثیر باد و خاموش شدن چراغ محافظت می کند ، و منظور از شیشه محافظ ، ممکن است اشاره به تقوا و اخلاص و معرفت موجود در دل آن شخص و توکل او به خداوند باشدکه او را از انحراف باز می دارد ، و منظور از تاثیر باد ، التقاط ها و گرایش ها و آلودگی های افراد است که مانع دریافت هدایت ها و بصیرت ها و عنایات خداوند به آن بنده مستعد می گردد .

و همچنین ممکن است این "اشاره به نور داخل حباب شیشه ای" ، در ضمن ، به رازی هم اشاره داشته باشد که به ادیسون گونه ها بیاموزد که " نور برق را در داخل لامپ آن قرار دهند تا فلز ملتهب نورانی داخل لامپ که در اثر عبور الکتریسیته مشتعل می شود ، از ترکیب با اکسیژن هوا و ذوب شدن محفوظ بماند "  .  والله اعلم .

شاید هم وقتی که می گوید : آن چراغ در شیشه ای است ، منظور این باشد که چراغ و تبلور در خود آن شیشه قرار دارد یعنی اشاره به این داشته باشد که قلوب و دلهای مستعد ، مانند شیشه ای شفاف می شوند که می توانند تجلی انوار بصیرت را از جانب خداوند دریافت کنند ، و آن قلوب و دل های مستعد ، بحدی رشد می کنند که محل تجلی الهامات نورانی خداوند می گردند .

و به نظر می رسد :

این آیۀ شریفه ،  از این قسمت به بعد ، اشاره به قلب های کاملاً پاک و معصوم و برگزیدۀ خداوند ، مثل قلوب پاک پیامبران الهی و ائمۀ معصومین علیهم السلام باشد که تبلور ارادۀ خداوند به صورت کامل و تمام می باشند زیرا در ادامه فرموده است :

الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ 

حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستارۀ فروزان ،

يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ 

 این چراغ با روغنی افروخته می شود که از درخت پر برکت زیتونی گرفته شده ( با توجه به این که در همین آیه ، واژه زَيْت به معنی روغن چراغ آمده است ، ممکن است منظور از درخت زَيْتُون  هم درخت دارای روغن چراغ باشد و اشاره به منبع تغذیه چراغ دارد ، و آنجا که اشاره به درخت زیتون می کند ممکن است اشاره به سلسله انساب زاد و ولد آن شخص از اصلاب پاکیزه و ارحام مطهره باشد .

و بر این اساس ، می توان فهمید که وقتی می فرماید :

 این چراغ ، از درخت‏ خجسته زيتونى افروخته مى‏شود ، می توان فهمید که منظور از این درخت خجسته ، خانوادۀ پاک و نسل فرهیخته و شجرۀ طیبۀ رسالت و امامت و ولایت است که مصداق کامل این آیه می باشند .  زیرا قلوب پاک انبیای الهی و ائمه معصومین علیهم السلام همگی از شجره ای پاک و طیبه منشعب شده و هیچکدام به رذائل و خباثث کفر و شرک آلوده نشده اند .

 همان طور که پیامبر عالیقدر اسلام فرمودند :

 انا و علی من شَجَرَةٍ واحده و سایرالناس من شجر شتی .

 یعنی من و علی از یک درختیم و سایر مردم از درخت های گوناگونند .

و در ادامه فرموده است :  لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ   یعنی نه شرقى است و نه غربى .

( ممکن است منظور از نه شرقی و نه غربی ، به ارتباط مستقیم اولیای الهی با مبداء آفرینش اشاره داشته باشد ) ، که آنان از علم لدنی برخوردارند و توسط خداوند یا از طریق فرشته وحی آموخته می شوند ،که شاعرِ با معرفت گفته است :     نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت  ، به غمزه مسئله آموز هر مدرس شد .

 ( که برای توضیح بیشتر در قسمت بعد فرموده است ) :

يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ

یعنی نزديك است كه روغنش ( ماده تغذیه اش آنقدر خالص و شفاف و گیرنده است که ) هر چند بدان آتشى نرسيده باشد روشنى بخشد و : نُّورٌ عَلَى نُورٍ   و روشنى بر روى روشنى است‏ .

 ( شاید بهتر باشد که برای تفهیم این مطلب ، به حدیثی از علی علیه السلام اشاره کنیم که آن حضرت ، مطالبی به این مضمون فرموده اند : رسول خدا صلی الله علیه و آله در هنگام رحلت ، مرا در آغوش کشیدند و هزاران باب علم را به من آموختند که از هر باب آن ، هزاران باب دیگر منشعب می شود ).

و این مفاهیم ، می تواند گوشه ای از معنیِ ادامۀ آیه باشدکه فرموده است :

يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ  خداوند هركه را بخواهد ، با نور خويش هدايت مى‏كند .

 

نتیجه گیری از بحث فوق :

نکات فوق ، به دارندۀ یک ذهن فعال و روشن ضمیر ، می فهماند که :

دیگران نیز به میزان خلوص و طهارت و استعداد و شایستگی خود ، از این فرصت ها ی موجود در عالم خلقت بهره برداری خواهند کرد ، چراکه ، در پایان این آیه فرموده است :

وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ  و اين مثلها را خدا براى مردم مى‏زند ( تا دانا شوند و پند گیرند و راه یابند ) .

وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ  و خدا به هر چيزى داناست .

( و می داند که ظرفیت و قابلیت هر کس در هر زمینه چقدر است ) . 

      ( والله اعلم به حقایق الامور )

مطالب فوق ، نکاتی است که هنگام اندیشه در مورد این آیه ، خداوندِ حکیم  از نظرم گذرانید ، ولی برای اطمینان قلبی بیشتر ، به تفسیر این آیۀ شریف ، به تفسیر نمونه مراجعه کردم و به نظرم تفاوت فاحشی با تفسیر مفسرین محترم نرسید که علاقه مندان به نظرات مفسرین محترم قرآن در مورد این آیه ، بهتر است به جلد 14 تفسیر نمونه صفحه 469 تا 488 مراجعه نمایند .

 

و اما در مورد پاداش خدمت اشخاصی مثل ادیسون در درگاه خداوند :

با توجه به اول آیۀ فوق که فرموده است اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ  ، باید از این آیه بفهمیم که این خداوند است که به صلاحدید خود ، نور فهم و درک و چراغ ابتکار را دردل این گونه افراد از بندگان خود روشن می کند .

بنا بر این ، اگر این گونه بندگان خدا ، اینقدر شعور داشته باشند که بدانند که این خداوند است که این استعداد را در نهاد آن ها آفریده و شاکر خداوند باشند  ، همین درک و فهم و بصیرت ، خود به نوعی ایمان به خداوند است و شامل آیه إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿3﴾  خواهند شد و خداوند به اندازه همین مقدار فهم و بصیرت و تشکر ، آن ها را مومن می شناسد و به آن ها پاداش می دهد .

حال اگر این گونه اشخاص ، علاوه بر این فهم و بصیرت ، هدف از کار خود را هم کسب رضای خدا و خدمت به خلق بدانند به پاداش مضاعفی در درگاه خداوند می رسند .

ولی اگر متوجه این عنایات خداوند و توفیق الهی که رفیق راه آن ها شده نباشند و برای اهداف دیگری منجمله خود نمایی و شهرت و غیره کار کنند ، در این صورت ، پاداش آن ها همین است که خداوند آن ها را در دنیا مشهور می کند گر چه عنایات خاصی هم به اجر آن ها خواهد افزود .

چرا که در واقع ، این خداوند است که آنها را بر انگیخته و آن ها را انتخاب کرده تا به وسیلۀ آن ها ، قسمتی از اهداف بزرگ خود را در دنیا پیاده کند .

البته خداوند خودش می توانست بدون کمک کسی این اهداف را هم پیاده کند ، ولی دوست دارد که بعضی از اراده های خود را به دست بعضی از بندگانش پیاده کند تا آنها هم جایگاه خود را در عالم خلقت کشف کنند و گنج استعداد های مدفون در درون خود را که خداوند در وجود آن ها به ودیعه نهاده اکتشاف نمایند و خدای توانا و بزرگ و مهربان خود را بهتر بشناسند و عبادت کنند و در برابرش سجده کنند تا از سجده کردن در برابر مدعیانِ دروغین قدرت بر کنار بمانند .

 ولی اگر آن ها ، بدون توجه به این مفاهیم ، خود را کاره ای بدانند ، آنها فروشنده مال غیر هستند و چیزی را که تماماً حق آن ها نیست به خود بسته اند و نمی دانند که اگر اراده خداوند نباشد ، هیچ کس موفق به هیچ کاری نخواهد شد .

خداوند خود می داند که هر کدام از افراد بشر را که آفریده ، دارای چه استعدادی هستند و با چه ایمان و چه انگیره ای چه کار می کنند ؟

طبیعتاً اگر انگیزۀ کسی مثل ادیسون خود نمایی باشد و نیت او ، این باشد که در دنیا مشهور شود ، مزد او همانست که خداوند او را مشهور می کند و البته جوایز دیگری هم به او می دهد ، زیرا خداوند کریم و ارجمند است .

ولی اگر ایمان و انگیزه آن دانشمد خدمت به خلق باشد ، خداوند این خدمت به خلق را به عنوان شکر نعمتِ استعداد ، و به عنوان عبادت از او می پذیرد و پاداش مناسب هم در دو جهان برایش فراهم می فرماید .

 بنا بر این ،  وقتی که از ایمان صحبت می کنیم ، بستگی دارد که این ایمان، چقدر در کار او نقش داشته است و به همان میران از خسران به دور و مورد تجلیل خداوند قرار می گیرد .

و بنا بر این ،  این که بگوییم شخصی مثل ادیسون ایمان داشته یا نه ؟ مسئله ای است که به خداوند مربوط است و فقط اوست که می داند چه کسی و با چه انگیزه ای و به چه چیزی ایمان داشته و می داند که هدف هر کس از انجام هر کار چه بوده و او را متناسب با هدفی که از انجام آن کار داشته پاداش می دهد .

بنا بر این ، چه بسیار ممکن است همان هایی که ما آن ها را بی ایمان می دانیم ، ایمانشان خیلی از ایمان ما محکم تر و رشد یافته تر باشد گرچه تظاهر هم نکنند . زیرا قرآن در سوره آل عمران فرموده است :

لَيْسُواْ سَوَاء مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَآئِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللّهِ آنَاء اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ ﴿113﴾ .

همۀ اهل کتاب ( یهودیان و مسیحیان ) با هم ( در مبارزه با اسلام ) مساوی نیستند بلکه از میان آن ها افراد فرهیخته ای هم هستند که كه آيات الهى را در دل شب مى‏خوانند و سر به سجده مى‏نهند .

 ( از کجا معلوم که منظور خداوند از جمله " آيات الهى را در دل شب مى‏خوانند و سر به سجده مى‏نهند" ، در مورد این گونه افراد ، همان تلاش شبانۀ دانشمند در آزمایشگاه ، با نیت خدمت به خلق و کسب رضای خداوند باشد که خداوند آن را سر به سجده گذاشتن و شکر نعمت به جا آوردن نامیده است ) ،

زیرا خداوند در جای جای قرآن منجمله در سورۀ جمعه فرموده است :

يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ ﴿1﴾

آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است‏خدايى را كه پادشاه پاك ارجمند فرزانه است تسبيح مى‏گويند .

و منظور از این تسبیح این است ( و خدا دانا تر است ) که آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است خود نشانه پاکی و بزرگی خداوند هستند و همۀ آن ها ، دقیقاً به همان کاری که خداوند آنها را مامور کرده اشتغال دارند و کمترین تعلل و سرپیچی نمی کنند و خداوند کار آن ها را تسبیح نامیده است . ( والله اعلم ) .

و سجدۀ مخلوقات و انسان ها در برابر خداوند برای این است که خود را به خداوند متصل کنند تا خداوند معرفت آنها را بیافزاید و چشمه های دانش بیشتر و فهم و بصیرت و بندگی را در درون آن ها بیشتر منفجر فرماید .

و قرآن در سورۀ آل عمران فرموده است :

وَمَا يَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلَن يُكْفَرُوْهُ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ ﴿115﴾ .

و هر كار نيكى انجام دهند هرگز در باره آن ناسپاسى نبينند و خداوند به [حال] تقواپيشگان داناست.

 

البته قرآن ، در آیه بعد فرموده است :

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُم مِّنَ اللّهِ شَيْئًا وَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿116﴾

كسانى كه كفر ورزيدند ، هرگز اموالشان و اولادشان چيزى [از عذاب خدا] را از آنان دفع نخواهد كرد و آنان اهل آتشند و در آن جاودانه خواهند بود .

و این آیه ، اشاره به کفر دارد ، و کفر یعنی اشاره به کسی که آگاهانه پا روی حق بگذارد و حق را بپوشاند .

و  خداست که می داند چه کسی کافر است و چه کسی مومن است .

 

آیا ما که به خیال خود ، ایمان داریم ، گر چه گاهی ، دروغ هم می گوییم و در ادای امانت خیانت هم می کنیم و پای بند قول و قرار خود هم نیستیم و یا کم فروشی و تقلب هم می کنیم و گاهی فحش هم می دهیم و خشونت و بد اخلاقی هم از ما سر می زند ، فقط به خاطر این که نماز می خوانیم و روزه می گیریم و عزاداری هم می کنیم و سینه هم می زنیم گرچه خدمتی هم به بشریت از ما سر نزند ، آیا می توانیم خود مان را مومن بدانیم ؟

و بهشت را اختصاص به خودمان بدانیم ؟  و کس دیگری را در بهشت راه ندهیم ؟

و معتقد باشیم که حورالعین مشتاق دیدار ماست ؟

وحال آن که قرآن در سورۀ آل عمران فرموده است :

أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذِينَ جَاهَدُواْ مِنكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ ﴿142﴾

آيا پنداشتيد كه داخل بهشت مى‏شويد بى‏آنكه خداوند جهادگران و شكيبايان شما را معلوم بدارد ؟ 

 

البته معنی این جملات ، این نیست که هر نماز خوانی دروغ هم می گوید و در ادای امانت خیانت می کند و پای بند قول و قرار خود هم نیست و یا کم فروشی و تقلب هم می کند و گاهی فحش هم می دهد و خشونت و بد اخلاقی هم از او سر می زند و خدمتی هم به بشریت از او سر نمی نزند ، بلکه معنی آن این است که شرط قبولی نماز و روزه و عزاداری در مصیبت رحلت بزرگان دین ، این است که نماز و روزه خود را با این اعمال زشت ، آلوده و بی ثمر نکند .  زیرا از پیامبر عالیقدر اسلام روایت شده که فرمودند :

  من اصبح و لم یحتم بامورالمسلمین فلیس بمسلم .

یعنی : کسی که صبح کند و تلاشی برای خدمت به امور مسلمین از او سر نزند مسلمان نیست .

صدق الله العلی العظیم   .

 

 

یک یاد داشت

راز و رمز های سورۀ مبارکۀ  والعصر :

این سورۀ عظیم وعجیب که به ظاهر بیش از دو سطر نیست و عبارت است از :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان .

وَالْعَصْرِ ﴿1﴾     سوگند به عصر [عصرِ غلبۀ حق بر باطل] .

إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ ﴿2﴾ ، آگاه باشید که  انسان در حال زیان کاری است .

إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿3﴾

مگر کسانی که ایمان آورده و ( بر اساس آن ایمان ) اعمال صالح انجام دهند و یکدیگر را به کار های درست و حقیقت راهنمایی و یکدیگر را به صبر و پایداری سفارش کنند .

در آیۀ اول که فرموده : سوگند به عصر ، یکی از معانی عصر ، عصاره یعنی فشرده است زیرا فشردۀ هر چیز را عصیر یا عصارۀ آن چیز می گویند . بنا بر این ، معنی وَالْعَصْرِ که به معنی" سوگند به عصر " ترجمه شده ، می تواند در ضمن ، اشاره به عصاره و فشردۀ تمام قرآن باشد ، به این معنی که اگر خواسته باشیم تمام پیام های قرآن را به صورت فشرده بیان کنیم ، " سورۀ عصر " می شود که خداوند به این عصارۀ قرآن سوگند خورده است و منظور از این سوگند این است که یاد آوری فرماید که " إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ " و درآیۀ بعد استثنا کرده و فرموده است : " إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ " .

یعنی اگر سوره عصر را بشکافیم و باز کنیم به قرآن می رسیم که یک صفحۀ آن سورۀ یوسف است و یک صفحۀ آن سورۀ کهف و صفحۀ دیگر آن سورۀ دهر ( سورۀ انسان ) و صفحۀ دیگر آن سورۀ واقعه و یک صفحۀ آن سورۀ ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ  و بالاخره صفحه ای دیگر به نام الرَّحْمَنُ و صفخه ای هم به نام إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ دارد .

و خداوند به تمام مفاهیم این سوره ها و سایر سور قرآن سوگند خورده است که " إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ " .

و در این جمله که آیۀ دوم سورۀ عصر است  اشاره به کلمۀ انسان دارد .

یعنی ما شما را انسان آفریدیم ( شما را کمتر از انسان یعنی حیوان و امثالهم نیافریدیم ) ، همان انسانی که وقتی شما را آفریدیم ، آنقدر برای شما رسالت مهم و ارزش و مقام بالا و ارجمند تعیین کردیم که به فرشتگان فرمودیم که به انسان سجده کنند و این مقام ، خاص انسان است و اگر متوجۀ ارزش مقام و مسئولیت خود نباشد و خود را در برابر جاذبه های ناپایدار دنیا ، دست کم بگیرد و ارزان بفروشد ، به هر قیمتی که خود را بفروشد ضرر کرده ، یعنی اگر در مقابل بهای خود ، هر چه کمتر از بهشت را برای خود بجوید سرش کلاه رفته است . و در این صورت ، هیچ مخلوقی در دنیا ، به اندازۀ انسان ضرر نمی کند

و حضرت علی علیه السلام فرموده اندکه ای انسان ، قیمت تو بهشت است و خود را به کمتر از بهشت مفروش .

بنا بر این :

در واقع ، این سوره فشردۀ پیام های قرآن است که در سایر سوره های قرآن به تفصل بیان شده است .

به این ترتیب که : وقتی که خداوند در سورۀ عصر متذکر شده است که  " إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ "، منظور این است که اگر انسان بدون راهنمایی و هدایت الهی ، به خودش واگذاشته شود ، قطعاً سرمایه های عظیم خود را که وجود او و استعداد های اوست تلف می کند و فرصت ها را از دست می دهد و ورشکست و متضرر می شود ، و حال آن که انسان برای خسران و متضرر شدن آفریده نشده است ، بلکه هدف آفرینش انسان این بوده که سود ببرد و سرمایۀ خود را که وجود او و استعداد های اوست با راهنمایی انبیای الهی مرتباً بیافزاید و حد اقل ، کاری کند که زیان نکند .

همان طور که شاعری  پیام خداوند را در این زمینه از قرآن به شعر در آورده و از زبان خداوند گفته اند که :

من نکردم خلق تا سودی کنم     بلکه تا بر بندگان جودی کنم .

پس ، انسانی که می تواند سود داشته باشد ، باید طوری زندگی کند که فرصت سود بردن را از دست ندهد .

و خداوند ، برای این که به او تفهیم کند که سرمایۀ او و سود یا زیان او در چیست ؟ در قرآن مرتباً به او یاد آوری فرموده است که وجود انسان برایش بزرگترین سرمایه است و در این وجودش به هرچه نگاه کند قیمتی و گران بها است و اگر هر کدام را مراقبت نکند دیگر نمی تواند آن را به دست بیاورد ، مثلاً اگر از قلب خود مراقبت نکند و آن را از دست بدهد به هیچ قیمتی نمی تواند قلبی را از بازار تهیه کند ، مگر این که منتظر مرگ مغزی انسان دیگری بشود شاید بتواند بستگان آن میت را راضی کند که قلب آن میت را به او پیوند کنند ، تازه آن هم معلوم نیست که این قلب جدید با سایر اعضای بدن او سازگار باشد ، همین طور چشم و گوش و کلیه و دست و پا و حتی هر کدام از سلول های بدن او گران بها و ارزشمند و غیر قابل قیمت گذاری است و خداوند همۀ این ها را مجاناً به او بخشیده تا این انسان ، با این ابزار وجودی خود ، کاری کند که تا حدی شایستگی این همه بخشش های خداوند را با اعمال خود نشان دهد .

چرا که به این انسان ، علاوه بر این همه اعضای بی نهایت گران قیمت ، ابزار و وسایل دیگری هم از قبیل عقل و فهم و درک و استعداد و بصیرت نیز داده شده تا بتواند با این ابزار و امکانات وجودی خود ، نیازمندی های مادی و معنوی خود و افراد خانواده و جامعه اش را هم تامین کند تا جایی که حتی پس از پرداخت مالیات و وجوهات شرعیه نیز بتوانند به ثروت اندوزی حلال هم بپردازد .

بنا بر این ، طبیعی است که انسان با این همه امانات و ارزش ها ، باید از تلف شدن این سرمایه های عظیم مادی و معنوی خود حراست کند و نگذارد تلف شود ، بلکه مرتبا توانایی خود را در جهت رشد ، بیافزاید .

وبرای جلو گیری از زیان ، به این انسان فهیم و اندیشمند ، در طولِ زندگیِ این دنیا به خوبی تفهیم می شود که این سرمایه ها فقط تا زمانی در اختیار اوست که مرگش فرا نرسیده باشد و فقط تا آن زمان می تواند از این سرمایه های وجودی و اموال خود بهره برداری و سود آوری کند و از زیان جلو گیری نماید و در این فرصت کوتاه است که این اموال در اختیار اوست و به محض این که مرگ انسان در این جهان فرا برسد که زمان آن هم به هیچ وجه برایش مشخص نیست ، از تمام اموالش بیش از یک کفن نمی تواند با خودش ببرد ( که ممکن است در شرایطی آن کفن هم نصیبش نشود ، مثل وقتی که در جنگل ، خوراک درندگان شود یا در دریا ، خوراک کوسه ها گردد) و به محض این که این دنیا را با مرگ ( که حتمی هم می باشد ) ترک کند ، همۀ اموالی را که در این دنیا اندوخته و مالِ خودش می دانست ، مال دیگران می شود و مجبور می شود که همه را برای دیگران در همین دنیا به جای بگذارد .

( مثل بازیکنان فوتبال که بعد از پایان بازی ، توپ را در زمین به جای می گذارند و به بازی کنندگان بعدی می سپارند و از میدان خارج می شوند ) و او در دورانِ حیاتش این موضوع را هم به خوبی می فهمد که جسد او هم بعد از مرگ به مرور تبدیل به خاک و ظاهراً نابود می شود .

بنا بر این ، در واقع ، در این جهان ، اموالِ انسان که حاصل تلاش با ابزار و امکانات وجودی او بوده ، عملاً به طور موقت و به صورت امانت در اختیار اوبوده است و :

در حقیقت مالک اصلی خداست     این امانت چند روزی دست ماست

و خداوند در سورۀ شورا فرموده است :

إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا إِنَّ الظَّالِمِينَ فِي عَذَابٍ مُّقِيمٍ ﴿45﴾

در حقيقت زيانكاران كسانى‏اند كه روز قيامت‏خودشان و كسانشان را دچار زيان كرده‏اند ، آرى ستمكاران در عذابى پايدارند

پس دستور چیست و چه باید کرد ؟

آیا راهی وجود دارد که انسان بتواند با مرگ خود ، اموالش را هم که نتیجۀ یک عمر تلاش و زحمت اوست با خودش ببرد ؟ اسلام به این سوال او پاسخ مثبت می دهد و به او تفهیم می کند که راهی هم وجود دارد که انسان بتواند علاوه بر کفن ، اموال خودش را هم در زمانی که با مرگ از این دنیا می رود  ، با خودش ببرد حتی باسود مضاعف . چگونه ؟ این گونه کهاسلام به او می آموزد که اموال زیاده از مصرف خود را در بانک ، سرمایه گذاری کندکدام بانک ؟ بانک صادرات ؟ بانک مسکن ؟ بانک ملت ؟  بانک ملی ؟

نه هیچ کدام ، بلکه بانک خدا ، یعنی این که سرمایۀ مازاد بر نیازش را در این دنیا به بانک خدا بسپارد و در جهان دیگر،  تماماً و با سود مضاعف از خدا تحویل بگیرد .

چه وعدۀ شیرین و دلچسب و تضمین شده ای .

این وعدۀ شیرین و تضمین شده ، او را وا می دارد که با پول های مازاد خود که مالیت و وجوهات شرعیۀ آن را هم پرداخته و برایش حلال است ، به جای این که با این پول ها به خوش گذرانی افراطی بپردازد و اتومبیلی میلیاردی زیر پایش بگذارد و درکاخ و قصر زندگی کند ، تصور این که در پیرامون او کسانی هستند که به نان شب محتاجند و نیاز به کار و ازدواج و مسکن و بیمارستان و درمانگاه و مدرسه و آب و راه ، و گاه به مبلغ ناچیزی به عنوان قرض الحسنه نیاز دارند ، به او فرمان ایست و توقف و تجدید نظر و بازگشت و اصلاح مسیر می دهد .

چرا که ، چنین انسان ثروتمندی ، اگر همچنان انسان باقی مانده باشد ، احساس خسارت می کند و تمام لذت آن اتومبیل آخرین سیستم برایش زهر می شود و در نتیجه ، از این تصمیم خود با ارادۀ خودش منصرف می شود وقدم در میدانی جدید می گذارد و آستین ها را مردانه بالا می زند برای این که در حد خودش با امکاناتی که در اختیار دارد قدمی بردارد ، چرا که عقل سلیم او را وادار می کند که اصلاح مسیر کند و با اموال مازاد خود با هدف تلاش برای خود کفایی خود و خانواده و مردم پیرامونش ، اقدام به ایجاد اشتغال مولد و کار و خد مت در راستای اقتصاد مقاومتی و توسعۀ ملی سرمایه گذاری کند که هم خودش سود منصفانه ای ببرد و هم فضایی ایجاد کند که افراد فراوانِ دیگری و خانوادۀ آنان ، از کار کردن در محیطی که او و امثال او با امکاناتی که خداوند در اختیارش گذاشته و با توکل به خداوند ، نان بخورند و زندگی شرافتمندانۀ انسانی داشته باشند ، همچنین سعی می کند که در رفع کمبود های جامعه نیز از قبیل دانشگاه و مدرسه و درمانگاه و امثالهم بکوشد و به این ترتیب ، نه تنها سرمایۀ مازاد خود را در راه تولید و اشتغال و رفع گرفتاری مردم به کار  می اندازد ، بلکه با شوق و اشتیاق به تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ  نیز می پردازد ، یعنی دیگران را نیز به ادای امور حقوقی مردم و به صبر و پایداری در تحقق آن سفارش کنند . چرا که قرآن به او تفهیم کرده است که :

إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ ﴿2﴾ انسان دائماً در زیان است

إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿3﴾  

مگرکسانی که به این باور برسند و اعمال صالح و زیبنده  انجام دهند و یکدیگر را نیز به امور حقوقی مردم و به صبر و پایداری در تحقق آن سفارش کنند .

و قرآن در آیات فراوانی ، این ایمان و شناخت و معرفت و اطمینان را به او داده است که :

با انجام این گونه اقدامات ، سرمایۀ آنان نقصان نمی یابد و زیان نمی بینند بلکه برکت می یابد و افزون می شود و سود فراوان می برند و این ایمان و معرفت ، آنان را بر می انگیزد که اگر علاوه بر سرمایه گذاریِ مالی ، جان خود را هم به این سرمایه گذاری اضافه کنند و آن را هم بر سر رشد و امنیت و رفاه جامعه بگذارند و با این گونه زیستن ،  عملاً تمام سرمایۀ مالی و انسانی خود را در بانک خدا سرمایه گذاری می کنند چرا که اطمینان دارند که با این کار ، همۀ آن جان و اموال را ، همراه سود فراوان باضافۀ حیات طیبه ، به صورت تمام و کمال به جهان دیگر هم منتقل نموده اند . زیرا خداوند در سورۀ توبه فرموده است :

إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿111﴾

در حقيقت‏خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اينكه بهشت براى آنان باشد خريده است ، همان كسانى كه در راه خدا مى‏جنگند و ( در این را ) مى‏كشند و كشته مى‏شوند ، ( این ) به عنوان وعده حقى در تورات و انجيل و قرآن بر عهدۀ اوست و چه كسى از خدا به عهد خويش وفادارتر است ؟ پس به اين معامله‏اى كه با او كرده‏ايد شادمان باشيد و اين همان كاميابى بزرگ است .

بنا بر این ، انسانِ آگاه و بصیر از مردن نگران نیست و نمی ترسد چرا که خداوند در سورۀ بقره فرموده است :

وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ (154)

و كسانى را كه در راه خدا كشته مى‏شوند مرده نخوانيد بلكه زنده‏اند ولى شما نمى‏دانيد . .

وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ (155)

و قطعا شما را به چيزى از [قبيل] ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جان ها و محصولات مى‏آزماييم و مژده ده شكيبايان را .

الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ(156)

همان] كسانى كه چون مصيبتى به آنان برسد مى‏گويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى‏گرديم .

أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُودنَ (157)

بر ايشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راه‏يافتگان [هم] خود ايشانند .

بنا بر این ، قرآن به او تفهیم کرده است که :

 آنچه می میرد و از این دنیا می رود انسان است نه انسانیت .

و این به آن معنی است که :

اگر انسان زندگی را این گونه سپری کند ، در موقع مرگ ، وجود او به دو قسمت تقسیم می شود ، یکی آن قسمت که به شکل آثاردرخشانش در همین دنیا باقی می ماند و هر کس که آن آثار را می بیند به یاد او می افتد ، انگار او را می بیند و به او سلام می کند و به او درود می فرستد و او در جهان دیگر این سلام ها و درود ها را به صورت طبق های نور و رحمت دریافت و بهره برداری می کند و متمتع می شود .

و اما قسمت دیگر انسان که از این دنیا می رود و در جهان دیگر به حیاط طیبه و سعادت جاوید می رسد و هدایای دنیایی او هم به آن سعادت جاوید اضافه می شود .

و این همان است که سعدی علیه الرحمه فرموده است :

سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز      مرده آنست که نامش به نکویی نبرند .

آیا روزی فرا می رسد که انسان ، امام حسین علیه السلام و یاران با وفا و پیروانش را فراموش کند ؟

البته گروه دیگری هم هستند که در موقع مرگ ، وجودشان به دو قسمت تقسیم می شود ، یکی آن قسمت که به شکل آثارِ منفورشان در همین دنیا باقی می ماند و هر کس آن آثارِ منفور را می بیند به یاد او می افتد ، انگار او را می بیند و به او لعنت و نفرین می کند و او در جهان دیگر ، این لعنت ها و نفرین ها را به صورت عذاب مضاعف ، دریافت می کند .

و قسمت دیگری از چنین انسانی که از این دنیا می رود ، در جهان دیگر به حیاط شوم و نکبت جاوید می رسد و عذاب های دنیایی او هم به آن نکبت جاوید مرتباً اضافه می شود .

و آن ها مردمی هستند که در این جهان ظلم های بزرگ کرده اند و سنت ها و بدعت های شومی را از خود به جای گذارده اند که تا دنیا دنیاست کسی آن ها را فراوش نمی کند و به آنها لعن و نفرین می کنند و عذاب مضاعف الهی را برایش حواله می کنند .

 آیا روزی فرا می رسد که انسان شیطان و پیروانش مثل ، یزید و معاویه و امثالهم را فراموش کند ؟

یعنی این که این گونه آدم ها که بهتر است آن ها را بد تر از حیوان نامید ، با مرگشان  آثار شان از بین نمی رود و گویا همچنان زنده اند تا عذاب بکشند .

بر خلاف إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ .

و اما بقیۀ مردم ، بین این دو گروهند ، به این معنی که متناسب با آثار خوب و بدی که در این جهان از خود به جای گذاشته اند به نتایج اعمال خود می رسند .

و از نمونه آثاری که از خوبان و فرهیختگان در همین دنیا باقی می ماند و هر کس  به او سلام می کند و درود می فرستد ، یکی این است که به صورت عام ، تمام مسلمانان سراسر جهان در تمام دنیا و تا دنیا دنیاست ، همگی در تشهد هر نماز خود بدون استثنا می گویند :

السلام علیک ایهالنبی و رحمت الله و برکاته ، السلام علینا و علی عبادالله الصالحین ، السلام علیکم و رحمت الله و برکاته .

و یکی این که به صورت خاص ، همۀ آزاد مردان و آزاد زنان دنیا از هر دین و مسلکی ، در برابر  انقلاب عاشورای حضرت امام حسین علیهالسلام ، بدون استثنا می گویند :

السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین و علی اولادالحسین و علی اصحاب الحسین .

و از نمونه آثاری که از شروران و منفوران جهان در همین دنیا باقی می ماند و هر کس  به او لعنت و نفرین می کند این است که همۀ آزاد مردان و آزاد زنان متفکر و اندیشمند دنیا از هر دین و مسلکی ، وقتی که انقلاب عاشورا را مطالعه می کنند ، می گویند :

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک .

توضیح این که طبق آنچه از آیات قرآن استنباط می شود :

در مورد افراد گروه اول که انسان های فرهیخته ای هستند ، این حضور آنها در دنیا پس از مرگ فقط به حضور آثار آنها خلاصه نمی شود ، بلکه آنان پس از مرگ ، از توسعۀ عظیم تری برخوردار می شوند که می توانند پس از مرگ هم ، به صورتی که برای ما قابل تصور نیست در همین جهان هم حضور داشته باشند ، چرا که در آیات قبل هم خواندیم که خداوند در سورۀ بقره فرموده است :

وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ (154) .

و این است نقش ایمان در جلوگیری از خسران .

بر این اساس ، برای این که بتوانیم نقش ایمان را به تصویر بکشیم :

فرض کنید که در اطاق در بسته ای خوابیده اید و یکمرتبه زلزله ای انجام می شود و آینه ای که در اطاق قرار دارد به زمین بیافتد و بشکند و شیشه هایش در داخل اطاق پخش می شود و نوزاد شما هم از وحشت از خواب بیدار شود و شروع به گریه کند و در اثر زلزله ، دودکش بخاری اطاق هم راهش مسدود و دود به داخل اطاق بر گردد و از این قبیل پیش آمد های ناگوار غیر قابل پیش بینی .

در این وضعیت شما اولین کاری که می کنید چیست ؟

آیا ابتدا بچه را جاموش می کنید یا پنجره را باز می کنید قرآن و اندیشه...

ما را در سایت قرآن و اندیشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ffarajianf4 بازدید : 1165 تاريخ : چهارشنبه 10 آذر 1400 ساعت: 2:33